با رژیم غذایی فلکسترین و ویژگی های آن آشنا شوید

۲۶ بازديد

چقدر از رژیم فلکسترین می‌دانید؟ اگر تا به حال به فکر رژیم گیاهخواری افتاده‌اید، اما از طرفی نتوانستید از همبرگرهای خوشمزه یا کباب بگذرید، باید به شما مژده بدهیم که رژیم فلکسترین، یک رژیم خوب و مناسب برای شماست. رژیم غذایی فلکسترین یک نوع گیاه خواری انعطاف پذیر است.

برای آشنایی بیشتر با این رژیم غذایی انعطاف‌پذیر، پیشنهاد می کنم حتما ادامه مطلب را بخوانید تا ببینید که آیا این سبک زندگی برای شما مناسب است یا خیر.

رژیم فلکسترین چیست؟

این رژیم به نوعی یک رژیم گیاه خواریِ بسیار منعطف است که به شما اجازه می‌دهد از مزایای گیاه خواری بهره‌مند شوید و در عین حال از مصرف گوشت هم لذت ببرید. اسم «فلکسیترن» در حدود سال 2008 سر زبان‌ها افتاد و پرطرفدار شد.

بسیاری از مردم فلسفه رژیم غذایی فلکسترین (انعطاف پذیر) را دوست دارند، به ویژه به این دلیل که هیچ قانون یا دستورالعمل سفت و سختی در آن وجود ندارد. الگوی غذا خوردن برای هرکسی طوری در نظر گرفته شده است که هریک از افراد، یک رژیم غذایی کاملا مغذی داشته باشند؛ در عین حال به طور کامل از خوردن گوشت مورد علاقه خود هم دست نمی‌کشد.

تمرکز این رژیم، بیشتر بر افزودن غذاهای گیاهی است و اصراری بر حذف و محدودیت انواع منابع غذایی ندارد. گیاهان به لطف ریزمغذی‌ها، ویتامین‌ها، مواد معدنی و فیتوکمیکال‌های ضروری که دارند، در برابر سرطان، دیابت و سایر خطرات از شما محافظت می‌کنند. ما اطلاعات جامع تری را در مجله سلامتی و رژیم غذایی ماورای سلامت مشاهده نمودیم.

مزایای رژیم فلکسترین

رژیم غذایی فلکسترین همان‌طور که انتظار می‌رود، مزایای زیادی برای سلامتی شما دارد. این رژیم با تاکید بر مصرف مواد مغذی به کاهش وزن و افزایش سطح ایمنی و سلامتی افراد کمک می‌کند. در عین حال برای هرکسی با هر سلیقه‌ای پیشنهادی دارد. اکنون به طور مفصل از فواید فلکسترین خواهیم گفت.

1. مغذی و همه چیز تمام است

رژیم فلکسترین شامل همه گروه‌های غذایی می‌شود، بنابراین شما با این رژیم تمام نیازهای غذایی خود را تامین خواهید کرد. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، رژیم‌های گیاه‌خواری و وگان از نظر ویتامین B12 و اسیدهای چرب امگا 3، به‌ویژه DHA دچار فقر هستند؛ همچنین از نظر دریافت پروتئین کامل بسیار کمبود دارند.

اما رژیم غذایی فلکسترین این امکان را برای افراد فراهم می‌کند که همچنان به طور منظم ماهی مصرف کنند و می‌تواند تعادل بیشتری در دریافت مواد مغذی برقرار کنند.

 

2. انعطاف پذیری بالایی دارد

همان‌طور که گفتیم مهم‌ترین ویژگی این رژیم، انعطاف پذیری آن است. هیچ گروه غذایی در رژیم غذایی فلکسترین حذف نمی‌شود. در عوض، تمرکز بر افزایش غذاهای گیاهی و در عین حال کاهش مصرف غذاهای حیوانی است.

از آنجایی که همه غذاها در این رژیم غذایی وجود دارند، می‌توانید به راحتی یک برنامه غذایی لذت بخش و متناسب با سبک زندگی خودتان بچینید. شما همچنین می‌توانید با خیال راحت به مهمانی دوستان‌تان یا به رستوران بروید و غذا میل کنید؛ درحالی که هنوز در رژیم فلکسترین هستید.

3. کم هزینه و در دسترس است

در این رژیم، شما نیازی به غذاهای پرهزینه یا دستور العمل‌های خاص ندارید. در عوض، می‌توانید وعده‌های غذایی‌تان را متناسب با بودجه خود انتخاب کنید. اگرچه ممکن است هر هفته هزینه بیشتری برای انواع محصولات غذایی خرج کنید، اما به دلیل اینکه هزینه کمتری برای گوشت صرف می‌کنید، بنابراین در واقع هزینه شما کاهش می‌یابد.

4. به کاهش وزن کمک می‌کند

چندین مطالعه نشان داده‌اند که رژیم غذایی نیمه گیاهی با مصرف گوشت کنترل شده، باعث کاهش وزن خواهد شد. این موضوع به دلیل این است که خواه ناخواه تغذیه به سبک فلکسترین، یک تغذیه سالم و متعادل است که شما را در وضعیت کالری نقصان قرار می‌دهد؛ بنابراین طبیعی است که با این رژیم لاغر شوید.

اگر همراه با این این رژیم، ورزش هم بکنید، زودتر و بهتر به نتیجه دلخواه خود خواهید رسید. ضمنا اگر هم مایل به کاهش وزن نیستید، می‌توانید برای رسیدن به تناسب اندام ورزش کنید و صرفا کالری‌های رژیم‌تان را تنظیم و از لاغری پیشگیری کنید.

Top of Form

 

Bottom of Form

5. کاهش خطر ابتلا به دیابت

رعایت رژیم غذایی فلکسرین می‌تواند به کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع 2 کمک کند. سه مطالعه مختلف (یکی در ژورنال مراقبت از دیابت، یکی در ژورنال تغذیه، متابولیسم، و بیماری‌های قلبی عروقی، و یکی در مجله تغذیه) نشان داد که رژیم غذایی فلکسترین به کاهش خطر دیابت نوع 2 کمک می‌کند و زنانی که از این رژیم پیروی می کردند، سطح سرمی گلوکز و انسولین پایین‌تری داشتند.

افرادی که رژیم فلکسترین دارند، دارای شاخص توده بدنی پایین‌تر و چاقی کمتری هستند. برای کاهش وزن، مدیریت وزن و بهبود سلامتی عمومی، بهتر است که یک رژیم غذایی انعطاف‌پذیر را تا آخر عمر با خیال راحت دنبال کنید.

 

معایب و عوارض فلکسترین

این رژیم با همه خوبی ها و مزایایش، ممکن است که برای همه افراد خوشایند و مناسب نباشد؛ مثلا کسی که عاشقانه گوشت را دوست دارد و یا کسی که فقر آهن دارد، با رژیم غذایی فلکسترین به مشکل خواهند خورد. اکنون در این باره بیشتر توضیح می‌دهیم.

محدودیت مصرف گوشت

اگر در یک خانواده که عاشق گوشت و سیب زمینی هستند بزرگ شده‌اید، ممکن است این رژیم برایتان دشوار باشد. این موضوع یک عیب بزرگ نیست بلکه در حقیقت یک فایده است؛ اما ممکن است به ذائقه بعضی افراد خوش نیاید. به طور کلی باید بگوییم، رژیم فلکسترین در داشتن یک سبک زندگی سالم به شما کمک خواهد کرد.

 

https://www.ted.com/profiles/38480392/about

https://www.behance.net/tobimetz

https://tobimetz3.livejournal.com/profile

https://www.twitch.tv/TobiMetz3

https://www.openstreetmap.org/user/TobiMetz3

https://www.tripadvisor.com/Profile/tobim641

https://www.4shared.com/u/zUWoaL75/TobiMetz3.html

https://www.indiegogo.com/individuals/30362610

 

 

 

تحقیق تجهیزات ذوب فلز

۳۲ بازديد

تحقیق تجهیزات ذوب فلز



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

تحقیق تجهیزات ذوب فلز

قالب آماده پست اینستاگرام پارت3

۳۱ بازديد

حرفه ای عمل کن کسب و کار آنلاین خودت رو به همه نشون بده و از پست گذاشتن لذت ببر



برای توضیحات بیشتر بر روی عنوان زیر کلیک کنید

قالب آماده پست اینستاگرام پارت3

Short stories for kids - free

۳۴ بازديد

Short stories for kids - free

 

 

Anti and Antolon story

 

 

z4_pmfi.jpg

 

One cold autumn day, a little ant named Anti wanted to take home a big piece of biscuit with all his might! He used to stand a little behind biscuit and push it. He would stand in front of it for a while and pull it with his hands and try to make it move!

As he was trying, one of his friends, whose name was Antolon, stood next to him and said:
Hello Anti! what are you doing? And when his eyes fell on the biscuit, he said:
Wow, what a big biscuit! It must be very heavy! Do you want me to help you?

Anti said:
No thanks! I can take it myself!

Antolone said:
This is very heavy! How are you going to take it alone? It is gonna be a hard work!

Anti said:
No! It is not difficult at all! I am very strong and I can handle it myself! Don’t you know that we ants can lift and move loads heavier than ourselves?!

Antolone said:
I did not say that you are not strong! By the way, you are very strong and powerful! And you are right! Ants can do this! But everything has a limit! For example, can we ants lift a big tree branch? Obviously we can’t! So we have to do our work together!

Anti said:
No need to cooperate! I always do my work myself and I don’t need anyone!

Antolone said:
OK! as you like! But if you need help, you can count on me!

Antolon left and Anti started pulling and pushing the biscuit again! It was almost noon and Antti still couldn’t shake the biscuit! He was very hungry! He said to himself:
Maybe if I eat a little of the biscuit, it will be lighter and I can move it! So he started eating biscuits!

When he was full, he looked at the biscuit and realized that its size had not shrunk too much! But he still stuck to his words and was not ready to ask anyone for help!

It was sunset and Sun went to sleep! Anti was tired, but he was only able to move the biscuit a little! That’s why he sat down on the floor and looked at the biscuit! He said to himself:
If I had accepted Antolon’s help in the morning, I would be sitting in my warm and soft house now!

But there was no one to help him! He looked around but did not see anyone! He looked above his head and suddenly he saw Busy, the little bee, flying! He called Busy and begged him to tell Antolon to come to his aid!

A few minutes passed and Anti was very cold! He was scared and thought that maybe Antolon was upset with his behavior in the morning and didn’t want to come to his aid!

 

 

 

Panda’s magic pencil story

 

 

One sunny day, little panda was tidying his room and putting his books inside the shelf. He would put some books that he had not yet read in front of him so that he could read them sooner.

When he was tidying up under his bed, he suddenly hit a big colored pencil. He took it out from under the bed and looked at it. He did not remember that he had such a large pencil before! He thought to himself:
Maybe I lost this pencil a long time ago and that’s why I don’t remember it!

That’s why he put the pencil on the table and went to arrange the rest of his room! After eating lunch, little panda decided to draw! He wanted to use his big pencil! He had a craving for a big delicious cake, so he painted a beautiful cake and when he was done, he blew on the drawing to remove the crayon powder from it. But suddenly a cake appeared on the table! The little panda was a little scared at first, but when he looked closer, he realized that this was the same cake he had painted.

He slowly moved his hand forward and ate a piece of it. It was very delicious! At that moment, a great thought came to the little panda’s mind! He could draw any food he wanted so that he could and eat it!

From that day on, the little panda painted and ate everything he wanted, such as chocolate, chips, ice cream and puffs, and even very fatty foods such as pizza and lasagna!

It went on like this for a while and the little panda had gained a lot of weight. He was walking very hard and could not fit in the chair in his room anymore!

His belly had grown so much and had come forward that he could no longer see his legs! Until one day after eating a piece of pizza that he had painted, he had a severe stomachache! He got dizzy and fell to the ground!

When he opened his eyes, Dr. Goat was standing above him! He said to the little panda:
You ate too much! From now on, you should be careful about what you eat and you should exercise!

When Doctor Goat left, Little Panda took a look at his own image in the mirror! and He was very surprised! He was very fat! Big belly and big hands and feet! He got so upset!
Now he understood why he walks so hard and can’t play with his friends like before! From that day on, the little panda started to exercise and eat healthy food! Once he wanted to throw away his magic pencil! But he thought to himself:
Why should I throw it away?! I can paint healthy foods with it! Like apples, oranges, lettuce and broccoli!

Every day that passed, the little panda got healthier and felt better! He had turned into the same cute and beautiful little panda and could play with his friends again!

One day when he was coming back from the game, he went to take the magic pencil and draw a fruit with it, but no matter what he looked, he couldn’t find it! That magic pencil disappeared as suddenly as it was found! But the little panda was very happy and promised himself to eat every food in measure from then on! Even if it is very tasty.

mooniza

 

3 free and best kids stories

۳۱ بازديد

3 free and best kids stories

 

 

 

 

Thumbelina fairy tale story for kids

 

 

z2_4cto.jpg

 

Today my little listeners, I’m gonna tell you the story of Thumbelina!

Once upon a time, there was a woman living alone in a distant village. She was feeling only after the tragic death of her husband. She always wanted a child, but she hadn’t any. One day, she decided to visit her good friend who was also a witch.

The witch, gave her a grain of barely and said:

go home and plant this.

so the woman did so.

The very next day, a beautiful Tulip flower had grown from the grain. It was so beautiful. the woman hadn’t seen any flower like this in her life. When the flower blossomed, there was a pretty little girl inside it. The girl was no bigger than a thumb.

The woman fell in love with the girl and named her: Thumbelina

Thumbelina took away the woman loneliness. Woman would always tell her stories during the day. Sometimes woman would made a boat out of tulip petal which Thumbelina could row in a plate of water with it!

The woman made a bed with a walnut shell and a blanket out of rose petal for her. So Thumbelina had a soft and cozy bed to sleep every night.

One night, While Thumbelina was sleeping, a frog came by and see her through the window!

Wow! Such a beautiful girl! She would be a great bride for my son! He thought to himself.

So he grabbed Thumbelina and headed back to his house. Seeing his future bride, his son was happy.

I will marry her, daddy! But first, I have to build her a beautiful house.

Ok son! So until then, I will put her on the water lily in the middle of the pond so she doesn’t run away.

 

 

So the frog put Thumbelina on the lily leaf in the middle of the pond.

Thumbelina tried so hard to escape, but she couldn’t. So she burst into tears. Two minnows who were sitting under the leaf, heard her crying:

Why are you crying little girl? They asked. What’s the matter?

Thumbelina started to tell her story. When she finished, minnows decided to help her. They started nibbling the lily stem. It was soon after when the stem broke and the leaf floated away with Thumbelina.

But Thumbelina’s happiness didn’t last long. An ugly Beetle came and took Thumbelina to his house! The beetle called his friends and showed them his pretty new prisoner. But they weren’t happy to see Thumbelina!

Oh my friend! You should let her go! She is very different from us. She doesn’t belong here. you better let her go. Said his friends.

So the beetle dropped our Thumbelina in the long grass and flower.

Although she was happy that she was free from her captors, she didn’t know her way back to home! Days came by and she would eat the pollen of the flowers and drink the dew from their leaves.

One day as she was walking, she accidently saw a house that was made of mud. Its entrance was strange and round. She knocked one the door and waited. After a while, a mouse opened the door.

Hello little guest! I think it’s cold out there! Do you wanna come in? Said the mouse.

Yes! thank you!

So what is your story tiny girl?

Thumbelina started to tell the whole story for her new friend.

Don’t worry at all! You can stay here as long as you want.

So Thumbelina started her new life in her new house. She wanted to be useful, so she would cook food every day and tell stories for little mouse.

One day, when Thumbelina was cooking, mouse came by and said:

I invited a good friend of mine. He is one of the richest mice ever.

So Thumbelina cooked a delicious dinner. That night, all three of them talked and had a great time at the dinner table. The rich mouse fell in love with Thumbelina and said:

I will marry you! I want you to come with me and visit my house!

Thumbelina had no choice, So The three of them headed to the house of the rich mouse. in the middle of their journey, they reached a tunnel where they found an injured swallow.

What is he doing down here?! He should be in the air! Said the rich mouse rudely and kicked the swallow!

Thumbelina was shocked.

How could anyone treat another like this! Oh dear! She thought!

 

 

So she ran away when she got a chance. She hid behind a rock and waited for the mouse to go! Then she came back and took care of the swallow until he was fine and healthy again. It was spring and the swallow was able to fly again.

I have to go and find my family! They went to a warmer place! come with me! We’re gonna have so much fun! Said the swallow!

But Thumbelina had enough adventure! So she said goodbye to the swallow and he flew away!

months passed and Thumbelina was still wandering in the nature when she stumbled upon the rich mouse again!

OH my beloved tiny bride! I’ve been looking for you for months! Now that I found you, you have to marry me!

Thumbelina knew that there is no way out of this!

 

 

 

Puss in Boots story for kids

 

 

 

Once upon a time, a poor miller lived with her three sons. Years has passed and the miller of our story got old and died. He left nothing for his sons except a mill, a donkey and a cat. The oldest boy took the mill. The middle one took the monkey. So The cat was the youngest boy share.

Well! The youngest boy whispered, I will eat this cat and make some gloves with its fur! And that is the end of it! I won’t have anything else and I will die out of hunger!

The cat, who was listening stated to talk:

OH dear master! Don’t be sad at all! Just give me a bag and a pair of boots! The will show you that I’m not such a bad inheritance!

The boy, who saw many trick from the cat over all that years, which it performed to catch mice like pretending to be dead or hiding in the grain. So he thouth:

It doesn’t seem impossible that this cat could help me!

So he gave his bag to the cat and spend his last coins for buying a pair of boots for it!

looking gallant in the boots, he put bran and corn in his bag and put it around his neck. Then he slept near rabbit nest, pretending to be dead. He waited for innocent rabbits to come around and look for corn and bran.

Not very long after, a stupid naughty rabbit came and jumped into his bag. The Puss quickly closed the bag. Happy with his caught, He went to the palace and asked for talking to the emperor!

OH! His Majesty! I brought you a warrior rabbit! My proud master, Marquis of Carabas, ordered me to present to you.

Tell your master that I thanked him and he does me a great deal of pleasure.

After that, Puss again hid in the cornfield, holding still his bag open, and when a brace of partridges ran into it he closed the bag and caught them both. He went and made a present of these to the king, as he had done before of the rabbit. The king, in like manner, received the partridges with great pleasure, and ordered him some money for drink.

In this way, the cat continued for two or three months to bring presents to the king, always saying that they were from his master, the Marquis of Carabas. One day in particular, he heard at the palace that the king was planning to drive in his carriage along the river bank, and he decided to take his daughter with him. The Princess was the most beautiful girl in the kingdom.

Puss in Boots said to his master:

Follow my lead and your future is made. You have to but go and wash yourself in the river, in the place that I shall show you, and leave the rest to me.

The youngest son did the exact him, without knowing why or wherefore. While he was washing, the king passed by, and the cat began to cry out:

Help! Help! My Lord, Marquis of Carabas, is drowning!

At this noise the king put his head out of the coach window, and finding it was the cat who had so often brought him such good things, ordered his guards to run quickly to the aim of his Lordship, the Marquis of Carabas.

While they were helping the poor Marquis out of the river, the cat came up to the coach and told the king that while his master was washing, there came by some Thieves, who took his clothes:

Thieves! Thieves! He moaned!

This tricky cat had hidden the clothes under a great stone. The king immediately commanded the guards of his wardrobe to run and prepare one of his best suits for the Lord Marquis of Carabas.

The king was very happy to meet the Marquis of Carabas. The Miller’s boy looked really handsome in royal clothes. The king’s daughter took a secret glimpse to him. And soon, she fell in love with him because of his manners and good look!

The king invited him to sit in the coach and ride along with them. Celebrating the progress of his project in his heart, the cat started to march before the coach. after a while, He saw countrymen who where mowing a meadow:

OH you kind hearted people! I order you to tell the king that this meadow belongs to my master, Marquis of Carabas, or I will command those guards to kill you all!

Moments later, The king asked the countrymen:

Who owns this meadow that you are mowing, people?!

To my Lord Marquis of Carabas! answered they altogether, since the cat scared them to death!

You see, your majesty, said the Marquis, this meadow gives a plentiful harvest every year!

 

 

 

 

Dinokids at the stadium story for kids

 

 

 

That day Dim Dim and his friends gathered around the square!
DimDim said excitedly:
I’m going to tie a Dinocity flag around my neck and wear a tasseled hat!

Dinosol said:
So I will wear my beautiful s*******t and colorful wig.

I really love football! I go to Sangi Stadium to see all the matches! We will definitely have a lot of fun this time! said Dinomani.

Yeah! Sure! Aha! Is your seat number written on your ticket?

DimDim said:
Yes! My seat number is 879!

My seat number is 877!
Hooray! So we sit together! What is your seat number?

Dino Money said with a big smile:
Seat number 7!

Dinosol and Dim Dim said together:
What?? You must be joking!!!

No! Why joke?!

Dinosol said:
The seat number seven is very close to the field! That is a VIP seat!

Yes! I have bought a VIP ticket!

Dim Dim said with regret:
Good for you!

But Dinosol said:
After all, there is nothing special! It is the same football match! But he will be a little closer!

Dinomani said:
Does not matter? You sit at the end of the stadium and I sit right next to the field! I can touch the match ball!

Dim Dim said:
Are you really telling the truth? I also like to sit there!

Dinomani said:
Come on! Buy a ticket for the VIP seat! This way we can watch the game together!

Yes! Yes! I’m gonna do the same thing!

Dinosol said:
DimDim! DimDim! Don’t buy a ticket! You have a ticket! The VIP ticket is very expensive, it also shows the same match!

Dinomani said boredly:
You keep repeating yourself! DimDim don’t listen to her! You have a lot of savings! Go take it from your savings and let‘s buy you a ticket!

DimDim, who really wanted to sit in the VIP seat, ran and went home! The whole house was crowded! His father was preparing himself for the match! He had spread flags and colorful hats on the ground and was trying them one by one. When he saw his son, he said:
Where have you been boy?! Hurry up, get ready! We have to go to the stadium and find our seats before the game starts!

Dad! Dad! I want to buy a VIP ticket!

What? VIP? But son! That ticket is very expensive!

Yes I know! But I have the money! I have savings!

But my son! You had saved that money to buy something else! Did you forget that?

No! I have not forgotten at all!

His father said:
Well, my son, if you regularly withdraw from your savings and spend, your money will accumulate later and you won’t be able to buy your telescope soon! Does it worth it?

Yes! I want to sit in the VIP seat!

What is the difference between the VIP position and our position, after all? The seat material is the same! We will see the same match!

But I can’t touch the ball from there!

His father started laughing and said:
Touch the ball? Boy! The ball is only on the field and only the players have the right to touch it! Look, my dear! If you want to use your savings and buy a VIP ticket, buy it! But you can’t buy your telescope this way soon!

 

 

See more stories for kids in isna & moonzia

حداکثر تخفیف بیمه ثالث چه قدر است؟

۳۰ بازديد

حداکثر تخفیف بیمه ثالث چه قدر است؟

 

حداکثر تخفیف بیمه شخص ثالث با توجه به تجدید بیمه‌نامه و تعداد سال‌های تخفیف در شرایط خاص به شرح زیر است:

 

- در سال اول تخفیف ? درصد است.

- در سال دوم تخفیف ?? درصد است.

- در سال سوم تخفیف ?? درصد است.

- در سال چهارم تخفیف ?? درصد است.

- در سال پنجم تخفیف ?? درصد است.

- در سال ششم تخفیف ?? درصد است.

- در سال هفتم تخفیف ?? درصد است.

- در سال هشتم تخفیف ?? درصد است.

- در سال نهم تخفیف ?? درصد است.

- در سال دهم تخفیف ?? درصد است.

- در سال یازدهم تخفیف ?? درصد است.

- در سال دوازدهم تخفیف ?? درصد است.

- در سال سیزدهم تخفیف ?? درصد است.

- در سال چهاردهم و بیشتر تخفیف ?? درصد است.

z9_t85p.jpg

 

مطالب مفید دیگری در رابطه با بیمه ثالث و بیمه بدنه را می‌توانید در اینترنت جستجو کنید. مطالبی در مورد بیمه ثالث ایران و یا قیمت بیمه بدنه ایران این مطالب اطلاعات مفیدی را در اختیار شما قرار خواهند داد.

 

به عنوان مثال، اگر بیمه شخص ثالث خودروی شما در سال اول تخفیف داشته باشد، تخفیف ? درصد برای شما اعمال خواهد شد. در سال دوم، تخفیف ?? درصد و در سال سوم، تخفیف ?? درصد اعمال خواهد شد و به همین ترتیب، با افزایش تعداد سال‌های تخفیف، درصد تخفیف نیز بیشتر می‌شود. بنابراین بیشترین حد تخفیف بعد از 14 سال 70% است و بشرط عدم دریافت خسارت از سال پانزدهم همین مبلغ باقی خواهد ماند

شیر آب ظرفشویی، همراه شما در آشپزخانه

۲۸ بازديد

شیر آب ظرفشویی، همراه شما در آشپزخانه

بی جهت نیست که شیر آب ظرفشویی پرکاربردترین شیرآلات بهداشتی در هر خانه ای در نظر گرفته می شود. از شستن صورت تا سبزی را می توان در زیر شیر ظرفشویی انجام داد. انواع شیر آشپزخانه در بازه قیمت گسترده تولید می شود که تمام سلیقه ها، بودجه ها و کاربردهای ممکن را پوشش می دهد. بعضی از انواع شیرآلات ظرفشویی، مانند شیرآلات لمسی و شیرآلات دارای کنترل گر صوتی، مدرن تر است و به دلیل تکنولوژی پیچیده تر قیمت بالاتری نیز دارد. در این مقاله کاربردهای شیر آب ظرفشویی، انواع مدرن آن و در نهایت نکات مهم در زمان خرید شیر سینک ظرفشویی بررسی شده است.

کاربردهای رسمی و غیر رسمی شیر آب ظرفشویی!

تا به حال به موارد مصرف شیر ظرفشویی در آشپزخانه دقت کرده اید؟ جدا از شستن ظروف، میوه و سبزی که کاربرد رسمی شیر ظرفشویی به حساب می آید، این شیرآلات کاربرد غیر رسمی نیز دارد! معمولاً بعد از کوچکترین تماس دست با چربی، مواد غذایی، گرد و خاک و... به شیر آشپزخانه مراجعه می شود! بعد از رسیدن به خانه به جای شستشوی دست و صورت در سرویس بهداشتی ممکن این کار در زیر شیر ظرفشویی انجام شود! بسیاری فرزند خردسال خود را در سینک ظرفشویی حمام می کنند! با انواع شیر سینک ظرفشویی جدید (دارای کنترل گر صوتی) نیز می توان مقدار مشخصی آب در دمای مورد نظر از شیر دریافت کرد! امّا شیرآلات ظرفشویی چطور همه این ها را ممکن کرده است؟!

pull_down_itchen_faucet_lipy.jpg

شیر ظرفشویی از مهمترین تجهیزات آشپزخانه است. دوام شیر ظرفشویی اهمیت بالایی دارد؛ چرا که در طول زمانی که فرد در خانه می گذراند، با شیر آشپزخانه سر و کار زیادی دارد. مدل های مختلف شیر ظرفشویی دارای ویژگی های منحصر به فرد خود هستند و هر یک برای استفاده خاصی طراحی شده اند. مثلا شیر ظرفشویی شاوری دارای شلنگی با قابلیت چرخش 360 درجه است؛ و یا شیر ظرفشویی فنری ارتفاع بلند و ظاهری شیک دارد. شیر ظرفشویی دوکاره علاوه بر خروجی آب اصلی، دارای خروجی آب تصفیه نیز هست. شیر ظرفشویی دیواری برای نصب بر روی دیوار مناسب است و فضای سینک را اشغال نمی کند. قیمت شیر ظرفشویی برحسب وزن، رنگ و طرح شیر سینک ظرفشویی متفاوت است.

انواع شیر آب ظرفشویی مدرن

شیر ظرفشویی در انواع بسیاری تولید می شود که هر کدام تکنولوژی خاصی دارد. با اینکه به کمک تمام این شیرآلات ظرفشویی می توان طیف گسترده ای از کارها را در آشپزخانه جلو برد، بعضی از مدل ها برای کاربردی خاص مناسب تر هستند. به دلیل همین تنوع نیز قیمت شیر آب ظرفشویی از شیر ظرفشویی ارزان تا لوکس را پوشش می دهد. در ادامه دو نوع از جذاب ترین و مدرن ترین انواع شیرآلات آشپزخانه معرفی شده اند.

شیر ظرفشویی لمسی

شیر ظرفشویی لمسی برای کاهش دردسر تمیز کردن شیرآلات آشپزخانه تولید شده است. می توانید این نوع شیر آب ظرفشویی را به واسطه تماس پشت دست یا ساعد با بخش معینی از شیر باز کنید. این تکنولوژی بسیار کاربردی است؛ چراکه بیشتر اوقات کف دست در آشپزخانه چرب یا پوشیده از مواد غذایی است و باعث کثیف شد شیر آب ظرفشویی در زمان باز کردن آب می شود. به کمک شیرآلات لمسی نیاز به تمیز کردن شیرآلات ظرفشویی کمتر می شود.

شیر ظرفشویی دارای کنترل گر صوتی

کار تکنولوزی به جایی رسیده است که شما می توانید با شیرآلات ظرفشویی خود حرف بزنید! بله، شیر ظرفشویی دارای قابلیت کنترل صوتی حرف شنوی بالایی دارد! شما می توانید به کمک دستیارهای صوتی مانند الکسا و گوگل از این شیر آب درخواست میزان مشخصی آب (در واحد دلخواه) و با دمای مورد نظر خود کنید: یک لیوان آب در دمای 18 درجه برای من بریز! قیمت این نوع شیر بالاتر از سایر انواع شیرآلات ظرفشویی است. اما برای کسی که بودجه خرید آن را دارد امکانات بسیار جذابی فراهم می آورد.

نکات مهم در زمان خرید شیر آب آشپزخانه

در زمان خرید شیر ظرفشویی نکات زیر را در نظر داشته باشید:

  • گارانتی معتبر: اهمیت گارانتی نیازی به توضیح ندارد! همین کافی است که گارانتی ممکن است روزی شما را از دردسر نجات دهد، به شرط آنکه از شرکتی معتبر باشد.
  • ابعاد مناسب: شیر آب ظرفشویی باید ارتفاع مناسبی داشته باشد و یا از انواع شلنگدار باشد تا بتوانید ظروف بزرگ را به راحتی زیر آب آبکشی و کتری را آب کنید.
  • آشنایی با انواع شیر آب ظرفشویی: هر نوع شیر آشپزخانه برای مصرف خاصی مناسب تر است و به کمک این شناخت می توانید مناسب ترین آن ها، بر طبق کاربرد مورد نظرتان، را خریداری کنید.
  • جنس استاندارد: شیر ظرفشویی باید از جنس آلیاژ برنج استاندارد باشد تا علاوه بر قیمت مناسب، دوام و کیفیت بالایی نیز فراهم آورد.
  • طرح و رنگ شیر آب ظرفشویی: بسته به دکوراسیون و هارمونی رنگی آشپزخانه خود می توانید شیرآلاتی انتخاب کنید که مکمل این فضا باشد.
  • قیمت شیر آب ظرفشویی: قطعاً زمانی که قیمت شیر ظرفشویی در بودجه تعیین شده توسط شما قرار نداره نمی تواند از گزینه های خرید باشد. اما خبر خوب اینکه انواع شیر ظرفشویی ارزان قیمت با کیفیت و استاندارد نیز توسط برندهای سالم و معتبر تولید شده است. کافی است به دقت بررسی خود را در فضای آنلاین و آفلاین انجام دهید.

          منبع